English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 43 (9404 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
He is called by this name. U اورا به این رسم می خوانند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
operation U دستور بعدی برای اجرا را می خوانند
mixed school U اموزشگاه مختلط اموزشگاهی که پسران ودختران با هم درس می خوانند
her U اورا
he was sent to england U اورا فرستادندبانگلستان
they proclaimed him sovereign U جلوس اورا
they intended to kill him U میخواستند اورا بکشند
out with him U اورا بیرون کنید
they intended to kill him U قصدکشتن اورا داشتند
i had a great wish to see him U داشتم که اورا به بینم
Such extravagances ruined him. U این ولخرجی ها اورا زمین زد
I sent him on an errand. U اورا دنبال یک کاری فرستادم
We havent seen him for ages. U سالهاست اورا ندیده ایم
He was not admitted to the university. U اورا به دانشگاه راه ندادند
I wI'll get (persuade)him to sign . U اورا حاضر بامضاء می کنم
They consider him as an outsider . U اورا غریبه بحساب می آورند
the instant i saw him U بمحض اینکه اورا دیدم
I wish I could meet ( see ) her . U کاش می توانستم اورا ببینم
His path was strewn with flowers . U مقدم اورا گلباران کردند
They gave him a sound thrashing . U اورا کتک مفصلی زدند
he was ordained priest U اورا بسمت کشیش گماشتند
The referee put a boycott on him . U داور اورا از بازی محروم کرد
I gave him a piece of my mind . I told him off. I gave him a good dressing down . U اورا شستم وگذاشتم کنار ( پر خاش )
Providence watches over him. U از عالم غیب اورا حفا ظت می کنند
I reckoned him as my friend. U اورا دوست خود حساب می کردم
he was engagedon probation U بعنوان کاراموزی اورا استخدام کردند
the police are on his track U مامورین شهربانی اورا دنبال می کنند
they a his death to poison U مرگ اورا ازخوردن زهرمی دانند
She was pretty when I saw her at close quarters . U از نزدیک که اورا دیدم خوشگه بود
Leave her alone. U اورا تنها (بحال خود ) بگذار
Everybody condemned his foolish behaviour . U همه رفتار نادرست اورا محکوم کردند
She loves him in spite lf sll his faults . U با وجود تمام عیبهایش اورا دوست دارد
the churach built him up U کلیسا اورا تربیت یا تهذیب اخلاق کرد
The bandits stripped him of all his belongines . U دزدهای سر گردنه ( راهزنان ) اورا لخت کردند
diver's mate U یار اب باز که اورا ازاب بالا می کشد
she was her putative daughter U اورا دختری فرض میکرد مشهور بودکه وی دختراوست
he should better to led than U باید اورا دلالت کرد زور فایده ندارد
To squash someone . U تو دهن کسی زدن ( اورا خاموش وخفه کردن )
that book will immortalize him U ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
to hold any one to ransom U کسیرا در توقیف نگاه داشتن تااینکه با دادن فدیه اورا ازادکنند
antigone U دختری که همراه پدر نابینای خود به اتیکا رفت و تا زمان مرگ پدرش اورا خدمت کرد
retaining fee U وجهی که بطور مستمرپرداخت به وکیل پرداخت شودتا از خدمات حقوقی اومستمرا" استفاده شود یا اورا از قبول وکالت طرف مقابل بازدارند
they rejected his proposition U پیشنهاد وی را رد کگردن پیشنهاد اورا نپذیرفتند
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com